Web Analytics Made Easy - Statcounter

مهدی مصیبی مدیر سینما «گلریز» از خاطرات و تاریخچه این سینما و فراز و فرودهای آن در گذر عمر ۵۹ ساله اش صحبت کرد.

خبرگزاری مهر-گروه هنر: با ورود سینما به ایران، موج ساخت و سازها سالن سینما به خصوص در شهر تهران به عنوان پایتخت آغاز شد؛ سینماهایی که با امید و آرزوهای بسیاری باز می شدند ولی پس از سال ها به دلایل مختلفی بسته می شدند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از دهه ۳۰ شمسی سینما و سینماداری از اهمیت بسیاری در ایران برخوردار بود و نبض اکران فیلم ها و جهت دهی به سینما برعهده سینماداران بود. این سینماداران بودند که تصمیم می گرفتند کدام فیلم ها چگونه و در کدام سینماها اکران شود البته طبقه بندی جغرافیایی برای اکران فیلم ها نیز از اهمیت بسیاری برخوردار بود.

سینمادارانی که چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و چه بعد از آن در این حوزه فعالیت می کردند، خاطرات بسیاری دارند که به همین بهانه به دیدن مهدی مصیبی رییس سینما «گلریز» در منطقه یوسف آباد رفتیم تا درباره خاطراتی که دارد و روزگاری که بر این سینما گذشته است، صحبت کنیم. هرچند این سینما چند سالی است که تعطیل شده است، اما سالن آن همچنان سر پا است؛ سینمایی که پوستر آخرین فیلمی را که در آن به نمایش در آمده در آغوش گرفته است.

سینما گلریز که در ابتدا با نام سینما گلدیس در سال ۱۳۳۷ فعالیت خود را آغاز کرد، تنها سینما-تئاتر منطقه یوسف آباد بوده است. این سالن سینما در ابتدا و توسط زوج هنری مهین و مصطفی اسکویی و با بهره برداری تئاتر آغاز به کار کرد. در واقع این دو هنرمند با تاسیس گروه هنری «آناهیتا» در همان دوران نمایش های بسیاری روی صحنه بردند. بعد از بازگشت زوج اسکویی به شوروی، این مجموعه به فرد دیگری سپرده و در نهایت تبدیل به سینما گلدیس می شود.

البته سینما «گلدیس» نیز با فراز و نشیب های بسیاری همراه بود که تاریخچه این سینما را از زبان مهدی مصیبی رییس فعلی سینما «گلریز» می خوانیم.

مهدی مصیبی با اشاره به تاریخچه این سینما به خبرنگار مهر می گوید: این سالن در سال ۱۳۳۷ به عنوان تئاتر «آناهیتا» توسط مهین و مصطفی اسکویی تاسیس شد. در آن دوران که نزدیک به ۷ سال به طول انجامید تئاترهای کلاسیک و آثار موج نو روی صحنه می رفت. این زوج بعد از مدتی به شوروی مهاجرت کردند و تئاتر «آناهیتا» با ایجاد تغییراتی تبدیل به سینما گلدیس شد.

این سینمادار پیشکسوت ادامه می دهد: با آغاز فعالیت این سینما تنها فیلم های «ریشو» یا همان اکران دو روی پرده می رفت و فیلم های جدید به این سینما داده نمی شد. «ریشو» اصطلاحی بود که برای فیلم هایی به کار برده می شد که در نوبت دوم و یا سوم اکران بعد از اکران اصلی در سینماها نمایش داده می شد و این نوبت اکران معمولا به سینماهایی که دورافتاده تر بود داده می شد.

قرار بود کمپانی «والت دیزنی» این سینما را به عنوان سینمای اختصاصی خود در نظر بگیرد و نمادهای «دیزنی لند» را در این سینما قرار دهد و آن را تبدیل به سینمای «دیزنی لند» در تهران کندوی با اشاره به اینکه دوره نمایش فیلم های «ریشو» در سینما «گلدیس» تا سال ۱۳۵۵ ادامه داشت، می گوید: این سینما در منطقه یوسف آباد قرار داشت که نسبت به دیگر سینماها در منطقه دورافتاده تری بود و مخاطبان کمتری را به خود جذب می کرد. البته نباید فراموش کرد که سینما «گلدیس» در سال های ۱۳۵۵ تا شروع انقلاب اسلامی یعنی سال ۱۳۵۷ به فیلم های کمپانی «والت دیزنی» اختصاص داده شد و در این دوره بیشتر فیلم های انیمیشن تولید کمپانی «والت دیزنی» به نمایش در می آمد و قرار بر این بود که کمپانی «والت دیزنی» این سینما را به عنوان سینمای اختصاصی خود در نظر بگیرد و نمادهای «دیزنی لند» را در این سینما قرار دهد و آن را تبدیل به سینمای «دیزنی لند» در تهران کند که با انقلاب اسلامی ایران همه کمپانی های خارجی از کشور خارج شدند و این مساله منتفی شد.

این سینمادار توضیح می دهد: مالکیت سینما «گلدیس» تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اختیار یک خانم کلیمی بود که این خانم از ایران خارج شد و ملک این سینما در اختیار کمیته امداد امام خمینی قرار گرفت. ۶ ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به دلیل اتصالی برق سالن طبقه بالای سینما که شامل تراس می شد، آتش گرفت و از بین رفت. بعد از آتش سوزی با توجه به اینکه هزینه های بازسازی کامل سینما بالا بود تصمیم گرفته شد تا بازسازی سینما در شرایط خاص صورت گیرد. با توجه به اینکه بالکن اصلی سینما کاملا سوخته بود بالکن از پتانسیل نمایشی سال خارج و دو سالن آن بازسازی و تبدیل به سینما «گلریز» (گلریز ۱ و گلریز ۲) شد.

به گفته وی، این سینما با نمایش فیلم های ایرانی و خارجی به کار خود ادامه داد تا اینکه به دلیل فعالیت سینماهای مرکز شهر، فروش سینما «گلریز» پایین آمد و به دلیل دورافتاده بودن این سینما، فیلم های خوبی برای اکران به آن نمی دادند. همین مساله سبب شد تا در سال ۱۳۶۷ تصمیم گرفته شود تا دوباره در این سینما تئاتر روی صحنه برود. در همین دوران بود که سینما «گلریز» تبدیل به یک سینمای دو منظوره شد به گونه ای که از صبح تا ساعت ۲۰ فیلم نمایش دهد و از ساعت ۲۰ به بعد به اجرای تئاتر اختصاص داشت.

مهدی مصیبی با اشاره به اینکه در آن سال کیومرث پوراحمد و تعدادی دیگر از هنرمندان به این سینما آمدند و تغییراتی را در آن ایجاد کردند و صحنه را برای اجرای تئاتر آماده کردند، می گوید: بعد از کیومرث پوراحمد، زنده یاد علی میری به این سینما آمد و چندین تئاتر را روی صحنه برد. از دیگر افرادی که به این سینما-تئاتر آمدند می توان به آقای عرفانی و منوچهر والی زاده اشاره کرد. البته در این دوران نمی توان گفت که فروش در این سینما خیلی خوب بود بلکه از فروش متعادلی برخوردار بود. تا اینکه زنده یاد منوچهر نوذری به سینما «گلریز» آمد که حضور وی همزمان با اجرای وی در رادیو بود و همین مساله سبب شد تا این سینما-تئاتر مخاطبان بسیاری پیدا کند و شرایط سینما کاملا دگرگون شد.

وی ادامه می دهد: این دگرگونی به گونه ای بود که شب هایی را داشتیم که پی اس ها تا ۶ سانس در روز روی صحنه می رفت. آقای نوذری در این دوران می گفت اگر قرار بود آپارات در این سانس های طولانی فیلم نمایش دهد، تا الان داغ کرده بود. منوچهر نوذری در بعضی از روزها ۶ سانس تئاتر اجرا می کرد و معمولا هر اجرا با مخاطبان بیشتر از حد گنجایش تعداد صندلی های سالن روی صحنه می رفت. منوچهر نوذری نزدیک به ۷ سال در این سالن فعالیت کرد و با حضور وی تئاتر «گلریز» تبدیل به بهترین تئاتر آزاد ایران شد و از فروش بسیار خوبی برخوردار بود.

منوچهر نوذری در بعضی از روزها ۶ سانس تئاتر اجرا می کرد و معمولا هر اجرا با مخاطبان بیشتر از حد گنجایش تعداد صندلی های سالن روی صحنه می رفتمدیر سینما گلریز با اشاره به اینکه حضور وی در این سینما از سال ۸۳ بوده است، تاکید می کند: من به همراه برادرم ۵۰ درصد از سهم یکی از شرکای مالک را خریداری و فعالیت خود را در «گلریز» آغاز کردیم. با آتش گرفتن سینما «آزادی» در اواخر دهه ۷۰، اکران فیلم در سینما «گلریز» و دیگر سینماهای منطقه با فروش بسیار خوبی همراه بود. تا زمانی که سینما آزادی دوباره فعالیت های خود را آغاز نکرده بود در سینما «گلریز» هم فیلم نمایش داده می شد و هم تئاتر روی صحنه می رفت و از فروش بسیار خوبی برخوردار بود. سینما آزادی و «شهر قصه» سال ها از چرخه نمایش خارج بود و مردم منطقه به سینماهای اطراف می رفتند و همین امر باعث موفقیت این سینماها و از جمله سینما «گلریز» شده بود و تهیه کنندگان بسیار علاقمند بودند که یکی از اکران های فیلم های خود را سینمای «گلریز» داشته باشد و این دوران اوج تا باز شدن سینما آزادی ادامه داشت.

وی اضافه می کند: بعد از درگذشت منوچهر نوذری، بهزاد محمدی به این سینما آمد و تا ۶ سال توانست با نمایش تئاترهای خود این سینما را روی پا نگه دارد. در ادامه گروه های مختلفی به این سینما آمدند و توانستند موفقیت هایی را کسب کنند. من نیز در این دوران علاوه بر مدیریت سالن، تهیه کنندگی تئاترها را با کارگردانی مجید جعفری برعهده داشتم. این روند تا سال ۹۳ ادامه داشت تا اینکه مالک سینما که ملک را از کمیته امداد خریداری کرده بود، تصمیم گرفت این سینما را ببندد و تغییر کاربری آن را بگیرد تا بتواند ساختمان سینما را خراب کند. در نتیجه از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و براساس یک کارشناسی عجیب و سفارش شده، حکمی را دریافت کرد که این سازه سینما مقابل زلزله مقاومت ندارد. این در حالی است که مبحث استقامت در برابر زلزله از سال ۱۳۷۵ تصویب شد و در تمام ساختمان های ساخته شده قبل از سال ۷۳، مساله ایمن سازی برابر زلزله رعایت نمی شد و بر این اساس ساختمان دادگستری و بسیاری از وزارتخانه ها نیز با همین مشکل مواجه است.

رییس سینما «گلریز» در پایان این بخش از صحبت هایش توضیح می دهد: در چنین شرایطی به جای اینکه وزارت ارشاد حامی سالن سینما باشد، مساله را به نظام مهندسی و شهرداری ارجاع داد و شهرداری نیز بعد از کارشناسی اعلام کرد که ساختمان نسبت به زلزله ایمن نیست و در نهایت طی نامه ای در اردیبهشت ۱۳۹۵ اعلام شد که این سینما به دلیل نداشتن امنیت کامل در برابر زلزله باید تعطیل شود و دیگر نه فیلمی برای اکران به این سینما دادند و نه اجازه اجرای تئاتر را به ما دادند. البته از آن تاریخ تا امروز در دادگاه های مختلفی حضور پیدا کرده ایم که امیدوارم بتوانیم قدم موثری در این زمینه برداریم. در این مدت دادگاه و قوه قضائیه کارشناسانی را به این سینما فرستاد تا مقاومت ساختمان را بررسی کند که همه کارشناسان معتقد بودند که ساختمان از نظر ایستایی مقاومت کامل دارد و فقط باید مقابل زلزله مقاوم شود.

ادامه دارد...

منبع: مهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۷۶۳۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جزئیاتی جالب درباره دنیای پرزرق و برق و باشکوه بازیگری بهرام افشاری

آفتاب‌‌نیوز :

نمایش «چه کسی جوجه تیغی را کشت» به نویسندگی و کارگردانی بهرام افشاری و بازی افشاری و تینو صالحی تا ۲۱ اردیبهشت ماه در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است. این اثر نمایشی که در دور جدید اجرا‌های خود با استقبال مخاطبان روبه‌رو شده قرار است به زودی در شهر اصفهان نیز اجرا داشته باشد. محدثه واعظی پور منتقد و فعال رسانه‌ای یادداشتی درباره این اثر نمایشی نوشته و به ویژگی‌های نمایش افشاری که این روز‌ها تبدیل به ستاره پولساز سینما نیز شده، پرداخته است.

در این یادداشت آمده است:

«عشق به بازیگری و دنیای سینما، دستمایه ساخت فیلم‌های مختلف و طرح روایت‌های متنوع بوده است، این عشق سودایی که بسیاری را درگیر و مهمتر از آن سرخورده کرده، موضوع اصلی نمایش «جوجه تیغی» به کارگردانی بهرام افشاری بازیگر تئاتر و سینما بود، نمایشی که بر اساس مونولوگ پیش می‌رفت و افشاری، راوی آن، زندگی شخصی و تجربه‌های خود را با قصه و خیال در هم آمیخته و داستان جوانی شهرستانی را روایت می‌کرد که عشق به بازیگری او را به تهران و پشت صحنه سینما آورده است. اواخر دهه ۹۰، وقتی «جوجه تیغی» روی صحنه رفت، افشاری بازیگر شناخته شده تئاتر بود، اما مثل امروز در سینما محبوب، مشهور و پولساز نبود. آن‌هایی که نمایش‌های «دیابولیک: رومئو و ژولیت» (آتیلا پسیانی) یا «پاییز» (نادر برهانی مرند) و «دن کاملیو» (کوروش نریمانی) را دیده‌اند، او را به خاطر می‌آورند. بازیگر هم‌نسل نوید محمدزاده و هوتن شکیبا که حضورشان در تئاتر، مژده تولد نسلی تازه را می‌داد. بازیگرانی مستعد که تئاتر، خانه اصلی‌شان بود، اما بالاخره کشف شدند و مقابل دوربین رفتند.

افشاری، به خاطر ویژگی‌های ظاهری‌اش اغلب در نقش‌های کمدی و فضا‌های طنزآمیز روی صحنه می‌رفت، صدای خوب، قدرتش در بداهه‌گویی و انعطاف بدنی‌اش کمک می‌کرد تا برای خنداندن تماشاگر، دست به هر ترفندی بزند و بازیگر شیرینِ روی صحنه باشد. اگر چه نقش جدی‌اش در «دیابولیک: رومئو و ژولیت» نشان داد می‌تواند سیمای جوان بذله‌گو و طناز را تغییر دهد.

موفقیت «جوجه تیغی» بیش از قصه ساده‌اش، به روایت صمیمی و سرراست افشاری مربوط می‌شد. او که بر متن تسلط کامل داشت، با دستی باز، شوخی می‌کرد، از تماشاگر خنده می‌گرفت و در لحظاتی، احساسات او را درگیر می‌کرد. در فاصله اجرای «جوجه تیغی» تا «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» افشاری، در سینمای ایران چند فیلم کمدی پر سر و صدا و پرفروش بازی کرده است. او در «فسیل» (کریم امینی)، تنها یک کمدین پولساز نیست، بلکه سعی کرده به شخصیت اسی، جوان آس و پاس و ساده‌دل پایین شهری، شیرینی و ملاحت بدهد. از میان انبوه بازیگران کمدی چند سال اخیر، افشاری در «فسیل» طراوتی دارد که اگر خودش مدام آن را در سینمای تجاری خرج نکند، برای تماشاگر دوست داشتنی و تازه است.

طبیعی است که سینمای کمدی، انبوهی نقش مشابه اسی به او پیشنهاد کند، اما مقاومت در برابر دستمزد‌های وسوسه‌کننده عمر بازیگری افشاری را تضمین می‌کند. نکته‌ای که به نظر می‌رسد، یکی از دغدغه‌های شکل‌گیری «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» است. در این نمایش، افشاری، مانند «جوجه تیغی» خودش را نقد کرده و در معرض داوری قرار می‌دهد. این رویکرد جسورانه، هوش بازیگری را نشان می‌دهد که فردای حرفه‌اش را در وضعیت سرخوشانه امروز، نمی‌بیند. او در این نمایش، نقش بازیگری را بازی می‌کند که دوره طلایی حرفه‌اش را پشت سرگذاشته و در مسیری که طی کرده، گرفتاری‌های فراوانی داشته است. برای آنکه روایت ملال‌آور نشود، افشاری، بخشی از بار قصه را روی دوش همبازی‌اش تینو صالحی قرار داده است.

تعامل و بده بستان‌های آن‌ها خوب از کار درآمده و ایده ارجاع به گذشته و نمایش «جوجه تیغی» تمهید مناسبی برای رفت و برگشت‌های قصه و انرژی گرفتن از آن نمایش است. «چه کسی …» متلک‌های سیاسی و تکه‌پراکنی‌های اجتماعی بیشتری نسبت به «جوجه تیغی» دارد، اما همه جذابیت نمایش به خاطر ترسیم این بازجویی و نقد بازی قدرت نیست. «چه کسی...» باز هم درباره بازیگری است، درباره سودایی که بر خلاف تصویر پرزرق و برق و باشکوهش، می‌تواند ویران کننده باشد و برای بهرامِ نمایش «چه کسی...» این گونه بوده است. افشاری با پیش کشیدن پای شبکه‌های اجتماعی، نقض حریم خصوصی و مسائلی از این دست، جامعه را نقد و با بازیگرانی که سرنوشتشان، از این طریق، تغییر کرده همدلی می‌کند.

برای افشاری به شهادتِ «چه کسی …»، دنیای بازیگری هنوز فریبنده و جذاب است. رویا‌های او همچنان روی صحنه جان می‌گیرند و مهرش به مردم (مخاطبانش) را آنجا حس می‌کند. او در این نمایش، بیش از آنکه بخواهد نماد هنرمند یا بازیگر ممنوع‌الکار باشد (که هست)، شبیه خودش است، خودش را در مواجهه با مأموران نظارت کننده قرار داده و به جلسه بازجویی خودخواسته‌ای تن داده تا به تماشاگر یادآوری کند، ترس‌ها و تردید‌های یک ستاره، غیرقابل باور نیست.

«چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» درباره زوال دوران ستاره‌هاست، درباره ترس از مواجه شدن با جهانی که بازیگر، دیگر در آن شناخته شده و محبوب نیست. تصویری از مواجهه عقل و عشق و جهان پر اضطراب هنرمند، پس از افول جایگاهش. همان طور که «جوجه تیغی» می‌تواند بار‌ها دیده شود و روایتی درباره امروز باشد، «چه کسی …» هم این ویژگی را دارد، چرا که قصه شهرت و پایان آن رنگ تکرار و کهنگی نمی‌گیرد.

منبع: خبرگزاری مهر

دیگر خبرها

  • سهم انجمن سینمای جوانان ایران و سازمان سینمایی از نمایشگاه کتاب
  • جزئیاتی جالب درباره دنیای پرزرق و برق و باشکوه بازیگری بهرام افشاری
  • کوشک جلالی، کرمی، سعیدی و موسویان به تئاتر ایرانشهر می آیند
  • خزاعی: انصاف را در اظهار نظر رعایت کنیم
  • واکنش رئیس سازمان سینمایی به اظهارنظرها درباره بیکاری سینماگران و زیر سوال بردن فروش فیلم‌ها
  • بیکاری سینماگران ربطی به رونق اقتصاد و فروش فیلم‌ها ندارد
  • انصاف را در اظهار نظر رعایت کنیم/ رونق تولید و نمایش فیلم‌ها موجب کاهش بیکاری سینماگران شده است
  • «فیلمسازی واقعیت مجازی تعاملی» بررسی می‌شود
  • تصاویر کمتر دیده شده از مصطفی زمانی و خانم بازیگر در یک فیلم سینمایی |‌ زمان اکران اعلام شد
  • حضور مخرب هوش مصنوعی در سینما/ به جوانان اعتماد کنیم